پریسا صبورینیا هستم. مدتها بود که فکر سفر به هرمز در ذهنم جا خوش کرده بود. از زمانی که اولین عکسهای این جزیرهی شگفتانگیز را در اینستاگرام دیدم، به نوعی دل باختم به آن. هر بار که صفحههای سفرگردها را بالا و پایین میکردم، چشمم به تصاویر رنگارنگ از خاکهای جادویی و مناظر بکر این جزیره میافتاد و نمیتوانستم از آنها چشم بردارم. خاکهای رنگین و درههای عجیب، سواحل سرخ و آبهای زلال، همه و همه مثل یک تابلوی نقاشی بود که همیشه دوست داشتم از نزدیک ببینم. در این تصاویر، جزیره هرمز به نظر میرسید یک بهشت پنهان باشد که منتظر کشف شدن توسط مسافران کنجکاو است.
این علاقهمندی به هرمز، کمکم در ذهنم به یک آرزوی قوی تبدیل شد؛ آرزویی که هر روز قویتر میشد و نمیگذاشت به چیزی غیر از سفر به این جزیره فکر کنم. بالاخره تصمیم گرفتم که این آرزو را به واقعیت تبدیل کنم. با نازنین و سارا، دو تا از بهترین دوستانم که مثل من عاشق سفر و ماجراجویی بودند، برنامهریزی کردیم تا به هرمز برویم. ما هر سه علاقهمند به طبیعت و عکاسی هستیم، و این سفر میتوانست ترکیبی از همه چیزهایی باشد که دوست داشتیم.
با نزدیک شدن به روز حرکت، هیجانمان بیشتر شد. بالاخره روز موعود فرا رسید. با کولههای پر از تجهیزات عکاسی و لباسهای رنگارنگ، سوار بر قطار از ایستگاه تهران به سمت بندرعباس حرکت کردیم. در طول مسیر، کلی دربارهی جاهای دیدنی هرمز صحبت کردیم و حتی چندین بار عکسهایی که از این جزیره در اینستاگرام دیده بودیم، را مرور کردیم. هر کدام از ما به یک مکان خاص در هرمز علاقه داشتیم و دوست داشتیم که آنجا را حتماً از نزدیک ببینیم.
روز اول: سفر به سمت بندرعباس ساعت 9 صبح بود که ما، سه دوست صمیمی به نامهای سارا، نازنین و پریسا، با شور و شوق سوار بر قطار از ایستگاه راهآهن تهران به سمت بندرعباس حرکت کردیم. همهمان هیجانزده بودیم، چون مدتها بود که برنامهی این سفر را چیده بودیم. قطار آرام و یکنواخت به سمت جنوب حرکت میکرد و ما با صحبتها و خندههایمان زمان را سپری کردیم.
روز دوم: رسیدن به هرمز ساعت 10 صبح روز دوم، به بندرعباس رسیدیم. مستقیم تاکسی گرفتیم و به اسکله شهید حقانی رفتیم تا با شناور به جزیره هرمز برویم. بلیط شناور 150 هزار تومان تهیه کردیم. هوای گرم و مرطوب بندرعباس با نسیم دریایی همراه بود و شناور در 45 دقیقه روی دریا و بسیار خاطرهانگیز ما را به جزیره هرمز رساند. در بدو ورود، زیباییهای طبیعی هرمز ما را شگفتزده کرد. بعد از رسیدن به “هتل ساحل سرخ“، یک سوییت تمیز و با قیمت مناسب گرفتیم .اتاق ها کاملا تمیز شده بود و حمام و سرویس دستمال و شامپو داشت. بعد از کمی استراحت و دوش گرفتن، به “کافه رستوران رد بیچ” که از داخل محوطه رستوران در داشت رفتیم و نهار را هواری میگو به قیمت پرسی 280 هزار – 2 پرس برای 3 نفر- گرفتیم و همون جا نوش جان کردیم. عصر هم پیاده همون دور بر هتل رو گشتیم. پیاده تا ساحل 15 دقیقه بود.
روز سوم: گشتوگذار با موتور صبح روز سوم، یک موتور اجاره کردیم به قیمت روزانه 800 هزار تومن، تا به کشف جزیره بپردازیم. جادههای خاکی و پیچدرپیچ هرمز، ما را به سمت “دره رنگینکمان” برد، جایی که خاکهای رنگارنگ و چشماندازهای زیبا هر بینندهای را مجذوب میکند. بعد از آن، به سمت “دره مجسمهها” رفتیم و ساعتها به تماشای اشکال عجیبوغریب صخرهها و غروب زیبای خورشید پرداختیم. در همان جا عکسهای زیادی گرفتیم و در پیج اینستاگراممان به اشتراک گذاشتیم. این تصاویر غروب بینظیر در دره مجسمهها، حس آرامش و زیبایی را به ما منتقل کرد.
روز چهارم: استراحت و لذت بردن از ساحل این روز را بیشتر به استراحت و لذت بردن از ساحل اختصاص دادیم. ساحل سرخ و ساحل نقره ای که در کنار هم قرار دارند واقعا بی نظیر هستن. و در ساحلش یک عالمه غرفه های فروش غذا و سانویچ و خوراکی هست. لباس و سوغاتی هم از غرفه های ساحل سرخ خریدیم. عصر هم به ساحل جنگل حرا رفتیم که خرچنگ های کوچولو سفید با مزه ای داشت که از آدم ها فرار می کردن.
روز پنجم: کمک به محیط زیست یکی از اهداف ما در این سفر، کمک به حفظ محیط زیست بود. بنابراین، بعد از کرایه موتور به یکی از سوپر مارکت های محلی رفتیم و چند بسته کیسه زباله خریدیم. به ساحل سرخ برگشتیم و زبالههای پراکندهای که در مسیرمان دیدیم را جمعآوری کردیم. این کار برایمان بسیار رضایتبخش بود و حس میکردیم که توانستهایم بخشی از این جزیره زیبا را پاکتر کنیم.
روز ششم: گشتوگذار بیشتر این روز را به گشتوگذار بیشتر در جزیره اختصاص دادیم. از “غار نمک” دیدن کردیم که با قندیلهای درخشانش جلوهای زیبا داشت. سپس به “ساحل لاک پشت ها” رفتیم و از آبهای زلال و زیبای آن لذت بردیم. دوباره به “دره مجسمهها” برگشتیم تا از زیبایی غروب آنجا عکسهای بیشتری بگیریم و لحظات بیشتری را در آنجا سپری کنیم.
روز هفتم: خداحافظی با هرمز آخرین صبحانه را در کافه رد بیچ خوردیم صبح ها از 8 تا 11 صبحانه می دادن، ما املت میگو سفارش دادیم با گوجه خیار و چای. دلمان نمیخواست از این جزیره زیبا دل بکنیم، اما باید به خانه برمیگشتیم. سوییت را تحویل دادیم و با قایق به بندرعباس برگشتیم. قطار باز هم ما را به سمت تهران میبرد، اما این بار با کولهباری از خاطرات زیبا و فراموشنشدنی. تصمیم گرفتیم که حتماً دوباره به هرمز برگردیم و زیباییهای بیشتری را کشف کنیم.
با تشکر از مسافر محترم سرکار خانم صبوری نیا که لطف کردن و سفرنامه خودشون رو برای ما فرستادن که در سایت قرار بدیم.
به بحث بپیوندید